الف

وبلاگ شخصی مهرزاد شربت خواری

الف

وبلاگ شخصی مهرزاد شربت خواری

نیست در لوح دلم جز الف قامت یار چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
از همه ی اسرار الفی بیش برون نیافتاد، و باقی هر چه گفتند در شرح آن الف گفتند، و آن الف البته فهم نشد.
از عالم معنا الفی بیرون تاخت که هر که آن الف را فهم کرد، همه را فهم کرد، هر که این الف را فهم نکرد هیچ فهم نکرد.
طالبان چون بید میلرزند از برای فهم آن الف.

بایگانی
آخرین مطالب

۶ مطلب با موضوع «نوشتگان» ثبت شده است

حریقی است در جانم

میان تارهایی سپید، اسیر

در تنهایی شب هایم

                        روزهایم

                        و قرن هایی که بی تو گذشت

به تنهایی در رویاهایم گُم می شود.

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۱ ، ۱۵:۳۵
مهرزاد شربت خواری

 

می جنگم

خون بازی لخته های خون بار درد را

آهسته می روم، می سپارم آغوش را

گاه درد، می نشینم

ویران می شوم در گویش سرخ قطرات

آرام آرام

در سوزناک لحظه های فردای سرانجام

جاری می شود

همراه آبی که می رود.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۱ ، ۱۴:۳۸
مهرزاد شربت خواری

با سلامی، سرشار از غم

با درودی، بیش از کم

(( امیدوارم حالت خوب باشد ))

صدایت را می­شنوم

            از حنجره­ی کلماتت پیداست

            گویا این، صدایی ناآشناست

(( می­خواستم در آخرین دیدار بگویم، اما نتوانستم))

هر لحظه می­دانم،

            چه می­خواهی بگویی

            نبض کلماتت گویاست

هر لحظه قلبم،

                        آشفته­تر از پیش است

گفتم نکند، " آخرین"  لحظه­ی تدبیر است

(( می­خواستم بگویم، نتوانستم، تو می­خندیدی، شادیت را دوست دارم، چه کنم حرفهایم سنگین بود ))

بر لب مواج ذهنم

                        کلماتت، چه سنگین می­نشیند

پیامت باریک است

                        سخت، بر تن احساسم می­نشیند

قلبم آرام است

هوای تازه می­خواهم

تاب این لحظه،

                        وای، بر جای نمی­نشیند

(( برای تو سخت است می­دانم، برای من سخت­تر، ای کاش زودتر می­گفتم، تاب ناراحتیت را ندارم، اما باید بگویم ))

زمان گفتن است،

                        بگو ...

خاکستر که ویرانی ندارد

جدال با آه،که بیماری ندارد

                        بگو ...

غم عشق، فراموشی ندارد

(( نمی­دانم چه وقت این نامه را می­خوانی، دارم می­روم ... ))
۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۱ ، ۱۵:۲۷
مهرزاد شربت خواری

به شقایق نگاهی کرد و برای اقاقی نغمه غریب غروب را زمزمه کرد.

ای کاش!

ستاره بداند که من هنوز منتظرم.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۱ ، ۰۰:۲۱
مهرزاد شربت خواری

یک هوای سرد

یک دل بی درد

خستگی یک بازی

خدا و دل، راضی

یک درد و یک رسیدن

دردی برای کشیدن

یک کلید سبز روشن

انتظار، شاید باشن

یک بوق، یک هشدار

رسیدن به صحبت کشدار

احوال شما خوبی؟

احوال شما خوبی؟

یک روز عالی بود

سراسر نگاه، شادی بود

ابتدا عباس آباد

سراسر مانده در یاد

سکوتی مانند فریاد

تا دیده کند یاد

به­به، چه دریاچه دلفریبی

میدانی که در زمین، غریبی

خدایا،مرحبا چه زیبا آفریدی

رویایی، که گونه­اش هرگز ندیدی

پس از آن، باز سفر آغاز گردد

به سوی آمل و بابل گردد

رویم یکسر به منزلگاهی

نداریم از آن هیچ آگاهی

تا به داخل آمدیم، یکجا شدیم جمع

نگاه­ها می­رسید از کم و از جمع

سراسر پرده­ای پنهان بودش

سراسر نقش و از راز بودش

بوم­ها در میان خانه­ای بود

نمیدانم چه بود و در کجا بود

شنیدن کی بود مانند دیدن

این نوشته آمده،از روی دیدن

گفتند مکرمه نام داشتند

نقشی ز سر ذوق داشتند

از او گویند: زندگی همچون بلابود

ز نقش بوم ها روشن، روان بود

منم دیدم یه چند تا نقشی و بوم

سیاه گشت دیده­ام، سیاه­تر از روم

عجب حال نزاری داشتند رنگ­ها

نمایان می­داشتند رنگها، رنج­ها

چو بودند ایشان زن چهاری

ندیدند در زندگی هرگز بهاری

سفر از این منزل باز آغاز گشت

به سوی دریا، بود گلگشت

چند عکسی گرفتیم ما از آنجا

از دریا، عکاس و از آسمان آنجا

گه گاه می­ رسید موجی از راه

گاه ابری از آسمان، با چهره­ی آه

به، چه زیبا بود این تصویر

ناگه هل شدم گفتم تکبیر

چو گفتش پر نشاطم، پر انرژی، بر سر حال

گفتمش حق بود، چنین زیبایی و این حال

خدایی، آسمانی این آفریده­است

خالقی، کبریایی این آفریده­است

چنین، زیبایی شایسته اوست

چنین، پیدایشی از خالق اوست

تو زیبا بوده­ای، زیبا دیده­ای تو

نشان از خالق یکتا دیده­ای تو

کرامت بیش از این، که از گفته تو

رفت از یادم درد کشش از گفته تو

شبت خوش باد ای محبوبترین دوست

که این شعر،کمترین،ارزانی توست

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۱ ، ۱۵:۱۸
مهرزاد شربت خواری

سیگارت را روشن کن

اگر این­جا بهشت شود!

دیگر آتش پیدا نمی­شود.

                     
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۱ ، ۱۶:۰۳
مهرزاد شربت خواری